تحول روابط میان زن و شوهر،در دهههای اخیر، قابل تردید نیست. برخی، تحولات موجود را، از آن رو که به افزایش ناسازگاریها و فزونی طلاق انجامیده است نگران کننده ارزیابی میکنند و برخی آن را ناشی از تغییراتی میدانند که در روند توسعهی اجتماعی و دستیابی به نقطهی تعادل جدید، اجتنابناپذیر و گاه مطلوب مینماید. در بعضی مواقع زن و شوهر به مشاوره طلاق میرسند به دلیل مشکلات زیاد ولی بهتر است به یک مشاوره خانواده بروند تا به مشکلات زیادی روبه رو باشند. نگاه نقادانه به این تحولات و بررسی تأثیر عوامل مؤثر بر آن، از دو جنبه حائز اهمیت است؛ هم به لحاظ تبیین مسئولیتهای فردی زن و مرد به عنوان دو رکن پیوند خانواگی و هم به لحاظ تبیین مسئولیت نهادهای اجتماعی؛ اما در ابتدا، لازم است به تبیین موضوع بحث و زوایای آن پرداخته شود
تبین موضوع و دامنهی بحث
وقتی سخن از روابط زوجین به میان میآید، غالباً تصویری از تفاهم و سازگاری و یا اختلاف و ناسازگاری ارائه میگردد و بنابراین موضوع بحث، بررسی میزان سازگاری یا ناسازگاری زوجین و تحولات آن خواهد بود؛ اما به نظر میرسد روابط زوجین در گسترهای فراتر از موضوع سازگاری قابل بحث باشد. اگر نقطه آرمانی در روابط زناشویی را رابطهای بدانیم که نتیجه آن از یک سو آرامش روانی و احساس ارزشمندی و از سوی دیگر کارآمدی هر یک از زوجین در کارکردهای مورد انتظار از آنان باشد و البته آرامش و کارآمدی را نیز بر اساس آموزههای دینی تفسیر کنیم، میتوان این رابطه را فراتر از سازگاری در نظرگرفت. چون سازگاری زوجین ضرورتاً نشانگر کارآیی آنان در تمام عرصهها نیست به طور مثال اگر زن و شوهر برای نداشتن فرزند و یا قطع ارتباط با خویشان به توافق رسیده باشند، گرچه سازگاری میان آنان برقرار است؛ اما این رابطه به گونهای پویا نبوده است که زمینه کارآیی زن و شوهر را به عنوان ارکان خانواده در برابر طایفه و جامعه فراهم آورد. از نگاه ما سازگاری زناشویی گرچه پیشنیاز ضروری خانواده کارآمد است اما نمیتواند ملاکی تام برای ارزشگذاری بر روابط زن و شوهری باشد و باید سازگاری را با محوریت « تعاون بر تقوا» ملاکی مهم و اساسی شمرد
از آنچه گفته شد میتوان دریافت که نقطه مطلوب، و به تبع آن دامنهی بحث از روابط زن و شوهری، روابطی است که بتواند استعدادهای هر یک از زوجین را بارور نماید، درک متقابل، نشاط و شادکامی و تعادل روانی آنان را ارتقاء بخشد و کارکردهای هر یک از آنان را، از جمله در ارتباط با فرزندان، والدین، خانواده یکدیگر و جامعه تقویت نماید
پس از این توضیح میتوان حوزه بحث را به چند بخش تقسیم نمود؛ 1- مسائل و مشکلات 2- علل و عوامل3- چالشها و امیدها 4- بایستهها و رویکردها
از آنجا که در دست داشتن تصویری از رابطه زناشویی مورد نظر اسلام که از آموزههای وحیانی بدست میآید مقدمة لازم برای تحلیل و قضاوت در مورد واقعیتهای موجود و تحولات پیش روست، با توجه به لزوم اختصار در بحث سعی می کنیم ضمن بررسی مسائل و مشکلات، اشارهای گذرا به آموزههای دینی در موارد مورد نیاز نیز داشته باشیم
1ـ مشکلات موجود در روابط زن و شوهر
1ـ1 مشکلات جسمی
در برخی موارد، ناسازگاریها و ناکامیها در روابط زناشویی به نقص جسمانی برمی گردد. عقیم بودن یکی از زوجین را میتوان از زمینههای ناسازگاری و احساس نارضایتی دانست. آموزههای دینی، فرزندآوری را از کارکردهای مهم ازدواج و باروری را از ویژگیهای مثبت برشمردهاند. به گفته برخی مسئولان، میزان ناباروری در جهان، 15 درصد است؛ اما ناباروری در ایران از معدل جهانی بالاتر است و نزدیک به 5/2 میلیون زوج نابارور در ایران زندگی میکنند.20درصد ناباروریها مربوط به مردان است و هزینهی درمان هر سیکل ناباروری در حدود 5/2 میلیون تومان است. افزایش آلاینده های شیمیایی به ویژه در کلان شهرها از عوامل افزایش نازایی در سالهای اخیر است. هرچند دستگاههای تبلیغاتی کوشیدهاند تا به منظور ایجاد آرامش در این خانوادهها، اهمیت فرزندآوری را کم جلوه دهند، اما واقعیت آن است که فقدان فرزند، علاوه بر آنکه در کاهش نشاط و شادکامی زن و شوهر بسیار موثر است، احتمال جدایی را تا حدود زیادی افزایش میدهد. اهمیت فرزند در جامعهی اسلامی که فرزند صالح را از باقیات صالحات میشمارد، اهمیتی افزون مییابد. در گذشته ناباروری به میزان کمتری زمینهساز ناسازگاری و جدایی بود. به این دلیل که مردان با ازدواج مجدد مشکل فقدان فرزند را برطرف میکردند و حاکمیت فرهنگ سازش در جامعه زنان را در پذیرش وضعیت جدید تشویق و یا الزام مینمود اما هماکنون تساهل کمتری نسبت به ازدواج مجدد اعمال می شود و بنابراین زمینه بیشتری برای جدایی پیش روست
پزشکی...برچسب : نویسنده : شیدا peezeshkii بازدید : 128